گزارش جشن پرشین بلاگ ورژن 5.7

جون 14, 2008

خوب من چیکارکنم دیگه الان همه عالم و آدم گزارش نوشتن من بنویسم تکراری می شه.البته خوب من تا ساعت 5:30 که خواب بودم بعد هم رفتم وحموم و دیگه خوشحال بودم گفتم 7 که شروع نمیشه همون 7:30 بریم که همه رسیده باشن.بعد همیطوری شانسکی رفتیم تو فرند فید دیدیم حدیث و ویدا و فواد دارن گزارش مستقیم پخش می کنن.و تازه دوزاریمون افتاد که برنامه 4 شروع میشده.

خوب یه جور تجربه جدید بود با آدم هایی که تو دنیای مجازی باهاشون دوست بودی،از نزدیک آشنا بشی.راستیش من همیشه از این موضوع هراس داشتم و خیلی دلم نمی خواست که شخصیت واقعیم با شخصیت مجازیم قاطی پاتی شه اما یه مدتیه فکر می کنم این هم یه جور تجربه است و باید امتحانش کنم.از اونجایی که من همیشه سر قرار های مختلف توییتری-فرند فیدی خوابم هیچ وقت نشد این حالت رو حس کنم تا 5 شنبه که این اتفاق افتاد و راستش از این اتفاق خیلی راضیم.خیلی خوشحالم از اینکه حدیث و آقای جم و ویدا رو از نزدیک باهاشون آشنا شدم.دقیقن هم همونطوری بودن که فکر میکردم.دیدن جادی و خانمشون هم یکی از قسمت های هیجان انگیز ماجرا بود.

اما در مورد خوده جشن. خدا رو شکر کسی خیلی اینجا رو نمی خونه(منظورم مسئولین برگزاری جشن) راحت تر می تونم بد و بیراه بگم.به نظرم یه تناقض خیلی بزرگ در این جشن وجود داشت .عمده وبلاگ هایی که به عنوان وبلاگ نویس های محبوب و پرخواننده معرفی شدن مدتی فیل بودن یا هنوزم هستن.وبلاگ نویس هایی مثل دکتر مزیدی،زهرا اچ بی،ویولت و …که همگی مدتی گرفتار این سانسور احمقانه بودن حالا وبلاگشان به عنوان برترین ها اعلام میشه و کلن هم کسی این موضوع رو به روی مبارکش نمیاره.اونچیزی که من از این جشن فهمیدم این بود:برگزار کنندگان این جشن به دنبال اثبات این موضوع بودن که وبلاگ نویسی در ایران بدون هیچ مشکلی انجام میشه و کلن ما ها خیلی باحالیم که داریم تبلیغ وبلاگ نویسی می کنیم.

افرادی که خیلی دلم می خواست از نزدیک نزدیک باهاشون اشنا بشم یکیشون ویولت بود که خیلی خیلی دوسش دارم وهر وقت وبلاگشو می خونم کلی بهم احساس خوب دست می ده و یه جورایی برام نماد مقاومت و صبر بوده.ساروی کیجا که خیلی وقته هم وبلاگه خودش و هم ولاگه دخترش(یسنا) رو می خونم.یکی از باحالترین وبلاگ نویسایی که دیدم تا حالا ، آنی دالتون که به همون با مزگی وبلاگش بود و خیلی دوستش داشتم

آهان یه چیزی در مورد میلاد من بگم.من وقتی اسم میلادو خوندن گفتم وای این میلاده و کلی ذوق و شوق بعدش یادم افتاد که میلاد قرار نیست بیاد(قضیه دندون عقل و تشیع جنازه و اینا رو میگم).بعد گفتم پس این یه میلاد دیگه است که میشناسمش بعد دیگه هی میلادا رو با هم غاطی کردم و فقط حسرت می خوردم کاش الان میلاد میومد جایزه رو می گرفت.بعد که گزارش بچه ها رو خوندم دیدم این همون میلاده خودمون بوده.خیلی ناراحت شدم که چرا نرفتم پایین ببینمش.آقا خوب درست شفاف سازی کنین وقتی میاین جشن.بعد من البته وقتی میلاد رفت جایزه شو بگیره کلی تشویقش کردم .تازه شوورمم خیلی تشویقش کرد(از نظر لایک و اینا گفتم که دوبل حساب کنی).ولی جدی خیلی تبریک .بعدن یه شیرینی درست و درمون همتون باید بدید.ویدا هم بهم چند تا وبلاگ نویس رو معرفی کرد که اون لحظه اصلن هیچ کدومو نشناختم بعد که اومدم خونه دو زاریم افتاد کیا رو می گفته و بازم حسرت به دل موندم چرا نرفتن ببینمشون(خوب من چی کار کنم در آن واحد مغزم دو تا کار رو نمی تونه انجام بده).

همچنین به دوستان عزیز دکتر مجیدی ،جناب یک فتحی(ما آخرش نفهمیدیم شما اومدین یا نه ولی می خواستم شوور رو بفرستم به عنوان نماینده فتحی ها جایزه تو بگیره!) ، زهرا اچ بی ،دکتر مزیدی ،جناب بامدادی تبریک فراوان.خیلی دوست داشتیم شما را هم میدیدیم.

در پایانهم لازم می دونم از زحمات مجدانه آق فری و فواد تشکر و قدر دانی کنم که ملت رو از گزارش لحظه به لحظه بی نصیب نذاشتن و خلاصه یه کاری کردن که ما خودمونم شکمون برد جشن رو درست رفتیم یا نه!

عکس ها در وبلاگ حدیث موجوده.منم عکسام همونه بیشتر نیست.

پ.ن: خوب مثلاینکه واقعنی میلاد نبوده.بعد من اشتباه فهمیدم.و کلن الان غاطی کردم باز!

گزارش های زیر هم خواندنیه:

جشن پرشین بلاگ

گزارش ازجشن تولد 6 سالگی پرشین بلاگ

اندر جشن پرشین بلاگ

گزارش مصور و لحظه به لحظه از جشن شش سالگی پرشین بلاگ

مراسم معرفی پرشین بلاگ به صد وبلاگ نویس برتر!

در جلسه ششمین سالگرد تولد پرشین بلاگ چه گذشت؟

پراکنده هایی از جشن

جشن تولد پرشين بلاگ

گزارش از جشن پرشین بلاگ

12 Responses to “گزارش جشن پرشین بلاگ ورژن 5.7”

  1. فؤاد Says:

    کم بد و بیراه گفتی، ورژن بعدی این قسمتشو بیشتر کن.

  2. saboorajanam Says:

    از صبح دارم هی وبلاگا را میگردم گزارش اینو میخونم یه جایی بنظرم یه چیزی خوندم که داغ دلم تازه شد براش اینو نوشتم بنظرم بد نیست اینجا هم کامنتو کپی کنم به هر حال ببخشید
    همونطوری که نویسنده اون وبلاگ نوشته بود متاسفانه توهین پذیری و نشناختن حقوق اولیه و انسانی ما ایرانی ها همیشه ودر همه جا همراه ما بوده، و من صبورا بعنوان یک روزمره نویس ، شاید بعد از یک رکورد سه ساله تقریبا چند ماهی هست که دوباره شروع به نوشتن کردم واون دعوت نامه را هم دریافت کردم ،اما بدلیل تجربه تلخ تری که در جای رسمی تری از این دست ،یعنی تقدیر از ایده های برتر ری.ا.س.ت ج.م.ه.و.ر.ی ، در جشنی مشابه همین جشن ،که فقط برای تبلیغ به قول شما ما چقدر خوبیم اکیپ ان گروه برگزار شد،حتی زنگ هم برای رزرو نزدم.

  3. vivavida Says:

    مریم جان تو چقدر ساده ای دیگه .. این آق فری و فواد داشتن چاخان می کردن . من و حدیثه واقعا داشتیم گزارش می کردیم. میلاد هم نیومده بود چون امتحان داشت یکیو فرستاد تا براش جایزشو بگیره. معلومه که گزارش منو به دقت نخوندیا من تمام اون دوست جونایی که اومده بودن رو نام بردم . آخرشم ببینی گفتم جای میلاد و فواد و فری خالی بوده … گول اینا رو نخور ….

  4. maryamss Says:

    به ویدا:من گزارشتو خوندم ولی با این فکر که میلاد اومده بوده.به خاطر همین متوجه نشدم.حالا دارم واسشون صبر کن:)))

  5. Amir Says:

    مریم جان گزارشت توپ بود ، هیچکس لینک نداده بود به نوشته ی بقیه ولی شما داده بودی ،مظلوم واقع شدی آبجی اینا سرت کلاه گذاشتن هیچکدومشون جشن نبودن باید بردشون پای میز محاکمه :دی

  6. میلاد Says:

    خیلی باحال بود :))))))) من قرارداد یک ساله لایک با شما هم منعقد میکنم :دی
    ممنون از لطفت


  7. روز با نمکی بود، مخصوصا که شما رو هم دیدم! خیلی خیلی خوشحالم. :-*

  8. yasaman Says:

    منم يه بچه گزارش دادم دوست داشتين بيايين.

  9. bamdadi Says:

    من هم دوست داشتم باشم و شما و باقی دوستان رو ببینم. اما به دو دلیل نیومدم.اول این‌که ایران نبودم، دوم این‌که اصولا دعوت نشده بودم!

  10. همشهری جواد Says:

    ما هم که کلهم بوقیم دیگه!

  11. nazi Says:

    salam inhame gooftii.. vali esme inaii ke dadi ba akseshon ke nabod!?! eeeeeeeee..?!! ..


بیان دیدگاه