رونوشت برای استادم

ژوئیه 23, 2008

یه دوستی داشتم که از بهترین بچه های دانشگاه و دوره خودشون بود.هم فوق العاده باهوش و هم پر تلاش و در عین حال خیلی مورد تایید اساتید دانشگامون بود و و فوق لیسانس هم بلافاصله بعد از لیسانسش همون دانشگاه قبول شد .برای دکترا آزمون داد و در دانشگاه شریف پذیرفته شد.مدت ها ازش خبر نداشتم فقط در همین حد که فهمیدم ازدواج کرده و تا اینکه چند وقت پیش باهم تماس داشتیم و فهمیدم دله پری از محیط دانشگاه و رفتاری که با هاش میشه داره به طوریکه به مشکلات جدی روحی بر خورده و …

می تونم قسم بخورم به اندازه موهای سرم از این جور موارد تو زندگیم دیدم.منجمله خودم و همسرم.هر روز که می گذره بیشتر مطمئن می شم در دانشگاه های ایران تنها چیزی که اهمیت نداره پژوهش و علمه و از اون ور خورد کردن دانشجو له کردن اعتماد به نفس و روحیه شه!

انتخاب شدن برای درس خوندن در دانشگاه از امتحان مسخره ای به نام کنکور شروع میشه.آزمونی که باید در 4 ساعت 12 سال درس خوندنتو ثابت کنی! اون هم طبق معیار هایی زیر استاندارد!رقابت در بین جمعیت میلیونی وقتی رتبه قبولی بیشتر از 20000 نیست! و در همین مرحله میلیون ها استعداد و نبوغ پشت کنکور خفه میشه یا در رشته های نا مرتبط و در دانشگاه های ضعیف به فنا میره.(به وضوح چندین هم کلاسی با هوش و پر تلاش خودمو یادمه که چه جوری گرفتار رشته های مسخره شدن و حالا هم یا بیکارن ،یا کاری که انجام میدن ربطی به رشتشون نداره، یا ازدواج کردن و خونه دارن)

تو لیسانس اما حالا این بلا باید جوره دیگه ای سر یه عده بیاد.سر افرادی که حالا باید خودشونو با سیستم آموزشی دانشگاه وفق بدن.و اگه نتونستن محکومن به بچه درس نخون و دودر و نهایتاً به از دست دادن روحیه.مطمئنم خیلی ها این حسو تجربه کردن.می فهمن افتادن یا مشروط شدن تو ترم های اول یعنی چی؟ سنگینی نگاه  بعضی از اساتید و دانشجو ها.خیلی دیدم بچه های با استعداد و باهوشی رو که چون نتونستن تو اون چهار چوب  خودشونو نشون بدن چقدر لطمات روحی بهشون وارد شد و فقط بعضی هاشون تونستن خودشونو دوباره پیدا کنن.

فک می کردم شاید در فوق لیسانس اوضاع بهتر بشه اما متاسفانه همه چیز باز رو به تلخی رفت.اشتباه شاید از سیستم غلط آموزشی بود اما بدتر از اون نداشتن تعادل روحی و روانی در اساتید دانشگاه بود.من برای اساتید دانشگاه خیلی احترام قائلم و نمی گم همه شون این جورین اما به شدت باور دارم اکثرشون از نوعی بیماری روحی رنج می برن.کم کم دارم به این نتیجه می رسم درس خوندن مغز خیلی هاشونو از جنبه های دیگه از کار انداخته و فقط همون جنبه ای که به درس و رشته شون مربوط میشه داره کار می کنه.

خودم ، همسرم، خیلی خیلی از دوستانم متاسفانه داریم تاوان بیماری های روانی اساتیدمونو پس می دیم!آدم هایی که ذره درک و شعورشون به هیچی نمی رسه.از مغزشون حتی یک بار هم عبور نکرده که دانشجو هم آدمه نه برده!دانشجو حق داره غیر از درس کاره دیگه ای هم بکنه.دانشجو آزاده تا ازدواج کنه،آزاده تا کار کنه و خرج خانواده شو در بیاره،آزاده بچه داشته باشه،آزاده کلاس نقاشی بره،آزاده زندگی کنه مثل بقیه آدم ها.دانشجو آزاده عاشق بشه،دانشجو آزاده که مشکل خانوادگی داشته باشه.چرا اساتید فکر می کنن دانشجو یک ربات بی احساسه؟چرا میخوان همه رو مث خودشون تک بعدی کنن.تبدیل به آدم هایی که از صبح تا شب دلشون خوش کردن به اینکه تو دفتر یا آزمایشگاهشون نشستن و دارن مقاله می خونن و می نویسن!تبدیل به آدم هایی که دور خودشون یه خط کشیدن و همش به این بسته بودن خودشون افتخار می کنن!یادم نمیره استادی که می گفت من در دوره تحصیلم هیچ وقت مهمونی نرفتم!نمی دونم آیا واقعن این پز دادن داره؟و حالا بدتر دانشجو هایی که فکر می کنن زندگی یعنی همین.

دوسته من دانشجوی پذیرفته شده در دوره دکتری در بهترین دانشگاه ایرانه اما با یک احمق بازی استاد همه روحیه خودشو به یک باره از دس می ده.دیگه باورش نمیشه که اون همه درس خوندن و تلاشی رو که می کرده.حتی فکر میکنه اگر تا به اونجا رسیده همش شانسی بوده و چیزی از خودش نداره.

می بینید در هر مرحله یک سری از آدم ها نا بود میشن.اگر خیلی شانس داشته باشن و حاضر باشن از مملکتشون دل بکنن می تونن برن و خارج از ایران دوباره خودشونو پیدا کنن!و نگیم که تقصیر خودمون نیست.تا زمانی که وجود چنین اساتیدی رو در دانشگاه قبول کردیم وضع همینه.تا زمانی که کسی صداش در نیاد.من می خوام از خودمون، از دانشجو ها انتقاد کنم.چرا اینقدر که مسائل بی ربط به دانشگاه مثل مسائل سیاسی و ….برامون مهمه و فوری بر علیه اش تظاهرات راه می ندازیم اما وقتی به خودمون می رسیم وقتی به این سیستم کهنه و پوسیده وزارت علوم می رسیم هیچ کدوم دم نمی زنیم؟همه مون این وضعو تحمل می کنیم.چرا خودمونم نمی خوایم یه تحول تو دانشگاه راه بندازیم؟وزارت علوم و دانشگاه که در مقایسه با هیئت دولت و دفتر دستک رهبری خیلی کوچیکه پس چرا باید نا امید باشیم از اینکه نمی تونیم کاری برای خودمون بکنیم.نه فقط برای خودمون بلکه برای همه کسانی که بعد از ما قراره وارد این محیط مزخرف بشن.چرا فرار می کنیم و می خوایم خودمونو تو یه کشور غریبه پیدا کنیم؟

بازم  در آخر تاکید می کنم که نمی خوام افراد درس خون و کسانی که موفق بودن تو تحصیلشونو زیر سوال ببرم.فقط می خوام  بگم استعداد ، هوش ، توانایی و کوشش فقط در نمره و معدل و در فلان ژورنال مقاله اکسپت کردن،نیست.ما ها خیلی وقت ها حتی خودمون خودمونو هم قربانی می کنیم و بدتر از اون می خوایم بشیم مثل اساتیدمون و راهشونو ادامه بدیم!

پ.ن:یه مدتیه خیلی سرم شلوغ شده.بعضی وقتا دیگه خسته میشم از این وضعیت.از اینکه دم به دقیقه یا باید به استادم جواب پس بدم یا به مشاورم یا به رئیسم یا به پیمانکار.آدم خفه میشه بعضی وقتا از این همه کار.نمی دونم کی وقته استراحت کردنم می رسه اما واقعن بریدم.کاش کار بود فقط متاسفانه فشار روحی و برخورد استادم از همه بیشتر داره عذابم می ده.اگر کم پیدا شدم دلیلش همین که حوصله هیچ کاریو ندارم.

22 Responses to “رونوشت برای استادم”


  1. سلام دخترم!
    امروز توی دانشکده باز یه ماجرای مشابهی از عقده ای بازی در اوردن یکی از اساتید شنیدم. من مثل همیشه باز بیشتر و بیشتر نا امید میشم. اینجا نمیشه نفس کشید…

  2. محمد Says:

    یکی از دوستان کارشناسی را شریف گرفت، ارشد اصفهان می‌خوند، آنقدر اساتید اذیتش کردن که جمع کرد رفت آمریکا.
    جالب هم اینجاست که اکثر اساتید خودشون تحصیل کرده غرب هستند، اما تا بر می‌گردن ایران همه چیز یادشون می‌ره

  3. آرام Says:

    تمام اين هايي رو كه نوشتي رو با تمام وجودم حس كردم! همه اينهايي كه نوشتي واقعيت هاي تلخي هستند كه در تمام دانشگاه هاي ما در جريانه! نفرت انگيزه. چند وقتي ست كه من هم به همان دلايلي كه گفتي اعتميد به نفس، انگيزه و انرژيم رو از دست دادم! دارم تو يه باتلاق لعنتي دست و پا مي زنم؛ و نمي دونم اصلا براي چه و به چه هدفي!
    فيزيك مي خونم، زجر مي كشم، بدون اين كه هيچ آينده ي شغلي داشته باشم! فقط يه جورايي دارم عمر هدر ميدم انگار!هه!

  4. زهرا Says:

    هر روز که می گذره بیشتر مطمئن می شم در دانشگاه های ایران تنها چیزی که اهمیت نداره پژوهش و علمه و از اون ور خورد کردن دانشجو له کردن اعتماد به نفس و روحیه شه!

    دقیقا دقیقا دقیقااااااااااااااا گل گفتی

  5. Saar Says:

    کاش می‌شد یه لایک برای این پست فرستاد!
    حرفی رو گفتی که ملت دانشجو شاید همیشه ازش فرار می‌کنن. شاید می‌ترسن و شاید…
    ردر هر صورت من شدیدا قبول دارم که دانشجو بودن توی این مملکت بیشتر از هدر دادن وقت برای گرفتن یه مدرک نیست.

  6. amin Says:

    متاسفانه همینطوره. حرف دل ما بود :(

  7. najmeh Says:

    akh maryam nemidooni cheghaaaaaaaaaaaaaaadr azin postet khosham oomad… man khodam ham yeki azoon nemoone haye kheili khafan o bahooshe roozegaram :D ke be dalile systeme ghalate amoozeshi baro bandilo jam kardam omadam too ye jazireye door oftade daram zendegi mikonam;)

  8. آیدا Says:

    منم از هرچی دانشگاهه تو این مملکت حالم بهم میخوره !!
    از نوع عالیش تا دره پیتش !

  9. mahyar Says:

    همیشه اینتور نیست مشکل انه که جوونایی مثل شما فکر می کنن همه چیز همینه که شما میبینین و قضاوی بی جا میکنن

  10. مهدی Says:

    نتیجه راحت گرفتن استادها هست که این همه بی سواد تو جامعه هست دلیل نمیشه استاد سخت گیری کنه روانی باشه این چه قضاوتی هست که می کنین همه جای دنیا سر درس استاد هیچ شوخی نداره و فقط اینجاست که همه میخان با ناز و ادا نمره بگیرن و اگر استاد راحت بگیره آدم خوبیه

  11. سوما Says:

    سلام
    من تو رو لینکوندم! منو بلین!
    ما هم یه گروه دوست داشتیم از هم گسستنمون!

  12. یونس Says:

    شما باید بیایید سربازی تا بفهمید خورد کردن شخصیت و بردگی و از بین بردن اعتماد به نفس یعنی چی… دانشگاه یعنی زندگی کاش من هم بتونم دوباره برگردم دانشگاه و از شر این پادگان لعنتی نجات پیدا کنم

  13. یونس Says:

    اصلاح می کنم ( خرد کردن )

  14. maryamss Says:

    به مهدی:من با سخت گیری مخالفتی ندارم.کاش بیشتر می تونستم توضیح بدم.ببینید وقتی استاد به تو میگه 24 ساعته باید دانشگاه باشی یه دقه که میری بیرون کاری انجام بدی میگه تو دانشجوی بدرد بخوری نیستی چون تو دانشگاه نیستی یا وقتی بهت جا نمی دن بعد هر روز از صبح تا شب باید تو کلاسا و راهرو ولو باشی به این نمی گن سخت گیری.به این میگن روانی بازی!وقتی به استاد میگی من مشکل مالی دارم و باید کار کنم و میگه پس باید انصراف بدی این یعنی به خریت زدن!یعنی درک نکردن وضع جامعه و اینکه بدون در نظر گرفتن این همه مشکل به دانجو فشار مضاعف بیارن!بله در دانشگاه های خارج از ایران استاد احترام داره چون دانشجو هم احترام و عزت داره!هرچیزی جای خودش.وقتی این همه دانشجوی بد بخت نا دیده گرفته بشه چطور انتظار احترام دارن؟


  15. امان از این استاد ها …
    قدیم ها یه مطلب نوشته بودم در مورد تحصیلات تکمیلی نمی دونم خونده بودی یا نه …
    من از نزدیک دیدم استاد ها چه بلایی سر دانشجوهای بیچار ه میارن! خدا به همتون صبر بده …
    و چه زیاد بودن دانشجو هایی که انصراف دادن
    خشت اول رو بد گذاشتن !
    متاسفانه بیشتر اساتید حال حاضر بیسوادن !چون مدرک های کیلویی از دانشگاه ها ی درپیت و درجه چندم انگلستان گرفتن و اومدن شدن استاد …
    بگذریم !

  16. maryamss Says:

    به مهیار:خیلی دوست داشتم جای یکی از همین دانشجو ها بودید تا میدید قضاوت بیجا یعنی چی.متاسفانه تا الان که اساتید سوار بودن و ما ها پیاده :(

  17. star Says:

    thanks a lot for your passege about programming i hope that i can use more from your useful informathion my friend.

  18. star Says:

    …sth else that i forgot was that i wanted to say that happy birthday ,with the best wishes.

  19. امین ثابتی Says:

    من همه‌ی این‌ها را لمس کردم. همین 2 ترم پیش استادی از سر احمقی و اینکه ازش انتقاد کردم، من را که جز نیمه‌‌ی بالای کلاس بودم را با 9.5 انداخت! دیدم استادی را که مانند هلو به یک دانشجویی که بابایش معاون استاندار است نمره می‌دهد. دیدیم استادی را که چگونه حق خوری می‌کند. دیدیم استادی را که می‌گویم من استاد هستم و هر کاری بخواهم می‌کنم. همه‌ی این‌ها را دیدم و شنیدم. همین کارهای این استادها باعث شد من مهندسی را 5 ساله تمام کنم!
    به همین دلیل تصمیم گرفتم که از این مملکت بروم و دیگر این طرف‌ها پیدایم نشود.

  20. حجت Says:

    داغ دلم و تازه کردیییی .

    دستمال داری ؟!! :-(

  21. Mehdi Says:

    Salam,
    Web loge jalebi darid. Dar morde doostetun ke goftid. Man ham morede moshabeh ishan ra dashtam. In Bimari afsordegi hastesh va bayad hatman doctor beran ta haleshun khoob beshe. Man hodode 3-4 mahe pish in moshkel ro dashtam, joori ke majboor shodam PhDimo nime kare bezaram va bargardam Iran. afsordegi vaghean ye bimari jedi hastesh.
    eradatmand,

  22. ناشناس Says:

    بله درسته من این مسائل یا حق کشی ها رو رد نمی کنم ولی هر کس به هر جا رسید با تلاش و مبارزه خستگی ناپذیر رسید مطالعه در زندگی بزرگان و دانشمندانی چون ابن سینا و… دکتر قریب پرفسور چمران و حسابی و…. برایمان امید بخش است و نسلمان با امید می شود.


بیان دیدگاه